گروه بینالملل مشرق – محمد فرهاد کلینی کارشناس مسائل استراتژیک، در گفتوگویی به تشریح پیامدهای توافق ژنو و فرصتهای ناشی از آن پرداخته است که متن کامل آن در ادامه آمده است:
سؤال: با توجه به امضاء توافقنامه جدید بین ایران و گروه ۱ +۵ به نظر جنابعالی میزان کارکرد و کاربری دیپلماسی در حوزه هسته ای چقدر ارزشمند است؟
کلینی: با آمدن دولت جدید می بینیم که سیستم دیپلماسی نامه نگاری محرمانه از جانب کشورهای غربی به سمت ایران افزایش پیدا کرد و غرب سعی کرد بدینوسیله نوع نیاز خود را برای دیپلماسی معرفی کند. که البته بخشی از آن برمیگردد به اینکه نگاه آنها به تئوری مهار نسبت به ایران چیست. آنها در گذشته سعی میکردند که این حوزه را در حوزه های سخت افزاری بیشتر به کار بگیرند که درترور دانشمندان هسته ای و در انتقال ویروس های کامپیوتری و حتی بهره گیری از تحریم به عنوان ابزاری نیمه سخت در موضوع هسته ای می توان دید. به هر حال درهمین چارچوب بودیم که با نامه نگاری سعی در ایجاد یک نوع دعوت مجدد به آزمون تعامل بودند البته آنها در فضای آشکار و در عملیات روانی و رسانهای تلاش می کردند به نوعی به افکار عمومی خودشان نشان دهند که این قدرت تحریم ها بوده است که در فاز جدید ایران را به میز مذاکره کشیده است .
در مورد کارکرد دیپلماسی در مذاکرات این موضوع همواره در دستور کار مسئولین مذاکره وجود داشت و ارتباطی به نوع دولت ها در ایران نداشت . بلکه در ابعاد نوع مانور از روش های مختلف بهره گیری می شد.به هر حال در قدرت منطق مذاکراتی، طرفین میتوانند به مرزهای تفاهم آور نزدیک شوند . امروزه بدون قضاوت بر اجزاء و ماهیت سند جدید بنظر می رسد بخشی از این تفاهم به صورت اولیه ، حداقلی و زمان پذیر است ولی همچنانکه طرفین موافقت کرده اند این مسیر میتواند دارای ابعاد و گام های بعدی هم باشد. مهم این جاست که قدم اول می تواند بیانگر آخر بازی نیز باشد و این نشان می دهد طرفین بر اساس چه رویکردی می خواهند حرکت کند. از این منظر سیاست رسیدن به توافق اولیه و حداقلی و مرحله ای به معنای نادیده گرفتن ارزش دیپلماسی در مراحل بعدی نیست .موفقیت در دیپلماسی با توجه به میزان کسب امتیازات و مدیریت تهدیدات وفرصت ها معنی می شودو البته در چانه زنی مشترک نیز موفقیت مطلق و یک طرفه بدور از واقعیت می باشد و لذا با درک از شرایط بایستی وزن گزینه ها بدرستی مقایسه شود.
بنظرم علی رغم مسیر اولیه، طرفین در دوره ودر یک حوزه از آزمون دیپلماسی هستند که بیانگر معرفی اراده آنها از تغییر تقابل به تعامل است. متاسفانه بعد از مذاکرات ماشین دیپلماسی رسانه ای غرب براه افتاد و با اعلامیه ها ژنو سوم شاهد اشاره های مجدد به اهمیت سیاست فشار وامتیاز گیری و همچنین ادبیات تکراری همه گزینه ها روی میز است بودیم . اگرچه این موضع توسط دولت امریکا با هدف خرج کردن برای دیگران بود ولی ج.ا.ایران در دیپلماسی عمومی نبایستی اجازه بازی با جایگاه ایران را به طرف مقابل بدهد.
سؤال: بدون قضاوت بر محتوی و ساختار تفاهم نامه ،پیامد های مختلف آن را و تاثیر متقابل این موضوع با دیگر مسائل چگونه است ؟ رفتار بازیگران را در سریال مذاکرات ژنو چگونه ارزیابی می کنید؟
کلینی: قبلا شاهد این بودیم که طرف ایرانی همواره وقتی درصدد تعامل با گروه ۵+۱ بود از آن به عنوان گروه هفت هم یاد می کرد به همین خاطر سعی می کرد با موضوعات مختلف از قبیل موضوع هسته ای ، تروریسم، بحران های منطقه ای ،امنیت انرژی به صورت یک بسته صحبت کند درصورتی که غرب نسبت به مذاکرات جدی نبود و به انداره کافی تعامل از خود نشان نمی داد. واقعا در گذشته غرب در خصوص انجام یک نوع مذاکره همه جانبه با ایران اصلاَ جدی نبود. امروزه وقتی قرار است مذاکرات جدی شود طبیعتاً آن ها با توجه به چگونگی صحنه برد و باخت منطقه ای و همچنین تغییر سطح ومیزان سانتریفیوژها به یک سری نتایج رسیدند. در طی مذاکرات جدید ژنو شاهد علاقمندی به موضوعات دیگر بودیم و قصد داشند با ارسال پالس ها و اشاره ها درباره موضوعاتی به غیر از هسته ای با ایران مذاکره کند که نمایندگان ایران متمرکز بر موضوع هسته ای مذاکرات را ادامه دادند.
در مذاکرات ژنو قبلی فرانسه سعی کرد با سخت نشان دادن مواضعش آن هم توسط شخص آقای فابیوس وزیر خارجه عملا یک سری کمبود ها را به نفع رژیم صهیونیستی جبران کند ولی این موضوع صرفاً به یک دادوستد سیاسی بین فرانسه و اسراییل بر نمیگشت، بلکه این به بخشی از نگاه مستقل فرانسه به چگونگی رقابتش با آمریکا برمیگشت. در این حوزه آمریکا با توجه به مذاکرات ژنو ۲ یک فیگور در دیپلماسی عمومی از خود تولید کرد که به عنوان یک قدرت تعیین کننده برتر جلوه کند وفرانسه آن را برتابید و آمریکا مدیریت بر چندجانبه گرایی را رقم زند و فرانسه موضوع چندجانبه گرایی برابر را تحمیل کرد. بنظرم فرانسه اشتباه کرد که سعی داشت با هزینه ایران خود را در منطقه اثبات کند . البته در ژنو سوم تا حدودی شاهد این تغییر رویه بودیم و پاریس نیز می داند که با تعامل سازنده می تواند همکاری های جدید را بوجود آورد.
بنظرم موضع گیری های رسمی که ما از طرف آقای جان کری شاهد بودیم که وی تاکید کرد "ما با فرانسه هیچگونه اختلافی نداریم ” یک نوع همپوشانی را القاء می کرد ولی این موضوع عمدتاً در جهت تکمیل سناریوی پلیس خوب و پلیس بد نبود ، بلکه یک نوع پیام آتش بس در جهت جلوگیری از آشکارسازی اختلاف بین آمریکا و فرانسه نیز بود.
شما بخوبی می دانید که در این حوزه آمریکایی ها در سیاست های منطقه ای و خصوصاً موضوع خاورمیانه با برخی از فاصله هایی با دولت فرانسه مواجه شده بودند که آخرین بار هم موضوع سوریه بود که وقتی موضوع جنگ و حمله به سوریه مطرح شد، فرانسه به شدت مخالف عقب نشینی مواضع آمریکا از موضوع سوریه بود، و به شکلی فرانسه مخالف بحث ایجاد سناریوی معامله شیمیایی در ازای جنگ جدید در منطقه بود. فرانسه معتقد بود که در یک موقعیت و لحظه خاص هست و باید همانند سناریوی لیبی در سوریه دست به اقدام نظامی بزند. فرانسه نیاز داشت تا اولویت مدیترانه ای خود را با هزینه امریکا به پیش ببرد.
آمریکا در گذشته وقتی که در چارچوب ناتو همکاریش را با فرانسه در حذف قذافی و موضوع لیبی انجام داد، بااین مواجه شد که شرکت های نفتی اروپایی به صورت لشکرهای پشت جبهه وارد لیبی برای جمع آوری غنائم شدند و آمریکاییها آن سهمی را که برای خودشان در لیبی تعریف کرده بودند به دست نیاوردند. به همین خاطر آمریکا معتقد نبود که به صورت زیرمجموعه سیاست های فرانسه در موضوع سوریه عمل کند، بلکه با تعاملی که بین محور پوتین – اوباما شکل گرفت، سعی کرد موضوع جنگ با سوریه تغییر پیدا کند و به یک دیپلماسی تبدیل شود و در نتیجه فرانسه اولویت های سیاست مدیترانه ای خود را از دست داد چرا که فرانسه به دنبال امنیت سازی مرحله ای در این حوزه است. از این منظر دیگر بحث فروش تسلیحات در منطقه مطرح بود. یعنی فرانسوی ها به شدت پیرامون مداخله پنهان آمریکایی ها در بحث موضوع خرید تسلیحاتی امارات و عربستان دلخور بودند و احساس می کردند که مذاکرات را آنها انجام می دهند و آمریکایی قراردادهای کلان تسلیحاتی را منعقد می کنند به همین خاطر عربستان به دنبال گرفتن یک نوع مابه ازا از آمریکادر حوزه های ثانوی تسلیحاتی بود.
جدا از این دو موضوع، موضوع ایران نیزمطرح بود. در گذشته فرانسوی ها اعتقاد داشتند حالا که قرار است یک سیستم رفع محدود تحریم اتفاق بیفتد سهام آنها درچارچوب بازار و سیاست های تعاملیشان با ایران چگونه خواهد بود؟ فرانسوی ها در استدلال و نگاه خودشان معتقدند که در بخش های خاصی به ویژه در صنعت حمل و نقل در ایران توانستند انحصار ایجاد کنند. مثلا در صنعت خودرو ایران تحت لیسانس فرانسه تولید می کند. از طرفی دیگر بحث حمل و نقل هوایی بود و بحث درباره نقش ایرباس در ناوگان هوایی ایران. فرانسه انتظار داشت بتواند بخشی از مذاکرات جدید را برای خود فرصت سازی کند . فرانسوی ها علاقه مند بودند حتی در حوزه لوکوموتیو نقش فعالتری داشته باشند. نگاه فرانسه این بود که سهم آنها از شرایط جدید چگونه خواهد بود؟ چرا که احساس می کرد آمریکا به عنوان یک پیشاهنگ موضوع است و سعی می کند یک بازی زیگزاگی انجام دهد و منافع خود را به تنهایی دنبال کند.از سوی دیگر فرانسه به دنبال بستری بود تا ما به ازاء مخالفت خود در ژنو دوم را به همکاری اقتصادی با اسراییل و دریافت امتیاز دنبال کند. در نتیجه بازی فرانسه در ژنو ۲ صرفاً مربوط به یک سری درخواست ها نبود بلکه شیوه جدید از بهانه گیری برای امتیازگیری بود و این امتیازگیری صرفا به موضوع ایران برنمیگشت.
موضوع توافق هستهای در ژنو سوم طبیعتاً توافق نهایی نیست و توافق اولیه است . در برخی از شرایط تا حدودی انگلیس نقش منفی را بازی کرد و وزیر خارجه انگلیس ادعاهای جدیدی را مطرح کرد که سپس این مواضع تغییر کرد. در مذاکرات اخیر برطبق اعلام رسمی تیم مذاکره کننده با صدای بلند اعلام کرد که درباره حق غنی سازی باید پاسخ روشنی دریافت کند و پیرامون زیاده خواهی در چگونگی چانه زنی سیاسی حاضر نشد خیلی ساده از موضوع عبورکند. آثار و پیامد این توافقنامه معلوم خواهد کرد که غرب به چه میزان پایبندی به مذاکرات و احترام به حقوق مردم ایران را مورد توجه قرار داده است.
سؤال: به موضوعات مهمی اشاره کردید با توجه به ادامه تعامل طرفین بعد از توافق اولیه شرایط چگونه شکل خواهد گرفت ؟ رویکرد غرب بعد از توافق اولیه با ایران تابع کدام رویکرد خواهد بود؟
کلینی: غرب تا کنون سعی می کرد با یک سری ادعاهای جدید عملا صحنه عمومی ۱+۵ را مدیریت کند که بعضاً هم با مخالفت های دو عضو روبرو شد. چین و روسیه از رفتار یک جانبه انگلیس و فرانسه و آمریکا انتقاد می کردند و حتی آلمان مواضع یک پارچه ای در موضوع هسته ای ایران با محور غربی ادامه نمی داد و سعی می کرد نقش وسط را بازی کند. با توجه به ترک برداشتن محدود ایده تحریم و متوقف شدن موضوع تشدید تحریم و باتوجه به اینکه امروزه در فضای بین المللی نقش منفی و مخرب اسراییل برای برهم زدن هرگونه توافق بین طرفین آشکار شده است.
اینکه در این خصوص اسراییل چقدر موافق با توافق هست و چقدر مخالف باید بین سیاست های رسمی و سیاست های تبلیغاتی و سیاست های پنهان باید تفاوت هایی را قائل شویم. این بیانگر آن نیست که تمام مواضع اسراییل در خروجی سیاست رسانه ای اش است. بازی با متغیر ها ،تولید یک سری ایده های تحمیلی،تلاش برای تبدیل کردن خود به یک داور پنهان در موضوع هسته ای و یک گارانتی امنیتی در منطقه و اینها اهدافی است که رژیم صهیونیستی به دنبال آن هستند. ولی واقعاً این رژیم نگران تغییر توازن منطقه ای است ودر ک می کند که حل مسئله هسته ای ایران عملاً رژیم تل اویو را منزوی خواهد کرد.
از این منظر زمانی که به صحنه نگاه می کنیم یک احتمال این است که رویکرد غرب از یک رویکرد یک جانبه گرایانه تا حدودی وارد یک حوزه رویکرد چندجانبه گرایانه خواهد شد که این خود همراه با یک سری احتیاط ها می باشد. بخشی از این احتیاط ها می تواند معطوف به نحوه بازی غرب با غرب است و همکاری چهار عضو غربی است که چگونه این بازی ها میان خودشان تنظیم می شود. به همین خاطر در کوتاه مدت شاهد یک رویکرد توام با احتیاط هم هستیم اما این منوط به این است که در درجه اول جمهوری اسلامی ایران یک درک واقع بینانه و حقیقی از ماهیت توافقنامه و ترکیب ان با بازی های احتمالی و موازی داشته باشد و قضاوت قطعی از شرایط بعدی منوط به میزان عملکرد حریف است . فعلاً در حوزه تخمین و احتمالات هستیم.
بحث بکارگیری کلمات روشن، دقیق،حقوقی پیرامون حقوق غنی سازی هسته ای در داخل کشور است. بنظرم آمریکایی ها قصد ندارند به صراحت این موضوع را بیان کنند. شاید بگویند که در چارچوب توافق اولیه می پذیرند که ایران به غنی سازی کم شدت خود ادامه دهد. ولی طرحشان در این توافق این است که به رسمیت شناختن حقوق هسته ای ایران را به صورت دو فاکتو بازی کنند. موضوع بعدی به چگونگی ساختار و دستاورد هسته ای برمیگردد که بدیهی است مسئولین بایستی با درک کامل از شرایط گام های خود را تنظیم کنند. وزیر امور خارجه کشورمان اعلام کرد در صورتیکه تخطی در مسیر را مشاهده کنیم به گزینه قبل از توافقنامه باز خواهیم گشت.
سؤال: طی بازدیدهای اخیر آژانس از ساختار هسته ای کشور، اعلام شد که ایران چند ماهی است که فعالیت های خود را متوقف یا کاهش داده است، علت آن در چیست؟
کلینی: ببینید زمانی که اقای جلیلی مسئول پرونده هسته ای بود،جمهوری اسلامی ایران بخشی از اورانیوم غنی شده پرشدت خودش را تبدیل به میله کرد یعنی اینکه داشته های خود را تولید معکوس کرد و این تولید معکوسی که انجام داد از میزان انباشت ۲۰درصد خود جلو نرفت و آن را به سمت اورانیوم ها و ابزارهای سوختی با اورانیوم کم شدت استفاده کرد. بحث چگونگی سیاست تولیدی جمهوری اسلامی و نسبت مذاکرات همیشه وجود داشته و معامله بین طرفین موضوع جدید نیست که فقط در این دوره وجود داشته باشد. مقام معظم رهبری هم اخیراً فرمودند که سیاست های دولت ها را در این خصوص با هم مقایسه نکنید و اینها همه تابع یک فرماندهی مشخصی قرار دارند. این به چگونگی سیاست ها و شرایط برمی گردد. مهم این است که جمهوری اسلامی ایران سیاست و حق خود را در بحث غنی سازی ادامه می دهد، به هیچ عنوان ایران تحقیقات وتوسعه خود را کنار نخواهد گذاشت. بنظرم با توجه به مرقوم های موجود در متن توافقنامه ایران با سیاست مدیریت تهدیدات و تغییر شرایط و سیاست مانور در کمیت و شدت وارد زمین مذاکرات شد.
قبلاً نیز بعنوان یک کارشناس اعلام کردم که ما یک سری نیازمندی هایی داریم که با هم فرق می کند. مثلا بعضی نیازها در حوزه رادیو داروها هست که باید بالای سه ونیم درصد باشد و در حوزه راکتور تحقیقاتی تهران باید استفاده کرد و ربطی به نیروگاه بوشهر هم ندارد. ممکن است غربی ها پیشنهاد کنند که خود ما این را به شما می دهیم. بحثی که همیشه وجود داشته بحث تضمین بوده و در گذشته هم غربی ها قول دادند برای ما نیروگاه بسازند که نساختند حالا چه تضمینی وجود دارد که به ما سوخت لازم برای راکتور تهران را بدهید؟ به همین خاطر ایران درحوزه تولید رادیوداروها و بکارگیری اورانیوم غنی شده متناسب با حوزه راکتورهایش حقوق خودش را حفظ خواهد کرد. به همین خاطر بحث موضوع انتقال و تحویل دادن انباشت تولیدات غنی سازی اورانیوم سطح بالا را با حساسیت دنبال کرده است .
در زمان دولت اقای احمدی نژاد که بحث قرارداد سه جانبه ایران و ترکیه و برزیل مطرح شد، زمانی که ایران آمد و گفت که حاضرم در همین سطح بمانم اما آنها حاضر نشدند و آمریکا حاضر نشد از این موافقت سه جانبه حمایت کند و به همین خاطر ایران برای هر مسیری که میخواهد حرکت کند نیازمند تضمینی جدی است. ایران می تواند فعالیت هایش رادر اختیار بازدید آژانس قرار دهد. غرب اشتباه می کند که قدرت و شدت تولید اورانیوم ایران راتهدید فرض کرده واین فرض، فرضی تحمیلی است. ایران می تواند خیلی از تولیدات پرشدت خودش را وارد کنسرسیوم مثلاً با فرانسه و روسیه شود که به عنوان کشورهای مهمی هستند که در چارچوب تولیدکنندگان اورانیوم غنی شده می باشند. ایران تقریباً بیش از ۸۰۰ هزار بیمار رادیودرمانی دارد که اینها برای درمان نیازمند این هستند که به تهران بیایند. از این منظر ایران نیاز به راکتورهایی دارد که بتواند خیلی از بیماران را با توجه به اینکه احتیاج به درمان دارند در یک فاصله نزدیکتری از لحاظ فیزیکی قرار دهد. ایران این توانایی را دارد و می تواند تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی آن را به یک تجارت عاقلانه مشترک تیدیل کند و این به معنی سیاست برد برد است. یعنی ایران هم قدرت تولیدش حفظ شده، هم تحت نظارت آژانس است و هم فرصت مشترک را با تولید کنندگان مهم جهان بوجود اورده است.
توجه کنید که برخی سعی کرده اند که این ایده را القا کنند که عدم توافق برابر با جنگ است. ما در شرایط های قبلی هم در شرایط عدم توافق بودیم اما جنگی هم اتفاق نیفتاد. امروزه تلاش می کنند شرایط و راه حل های را با توجه به شرایط اقتصادی که غرب با آن روبرو است را از طریق دیپلماسی دنبال کنند. آمریکا می داند که اگر وارد جنگ شود، عملا وارد یک حوزه باخت باخت خواهد شد. آمریکا نیاز به توافق دارد. به نظر می رسد مدعیان عدم توافق و برابر کردن آن با جنگ ایده کسانی است که می خواهند از طریق دیپلماسی عمومی تهدید معتبر روی سر ایران نگه دارند. مثلا در قرن گذشته آمریکا و شوروی در دو بلوک در حال نزاع و درگیری بودند اما هم سفارت داشتند و هم خط پروازی داشتند و همزمان سلاح هسته ای خود را پیشرفت می دادند و همزمان مذاکره هم می کردند. این بدین معنی نیست که مذاکره به معنای تسلیم شدن و کرنش پنهان است. اگر واقعاً تیم قوی و با دانش و متعهد داشته باشیم یک ظرفیت بزرگ در حفظ منافع ملی کشور است.
از سوی دیگر یک احتمال وجود دارد که غرب یک تغییر شیفت تحریمی را دنبال کند. رفتاری که ما از جانب کانادا می بینیم و بحثی که درباره حقوق بشر دیدیم که تلاش کردند موضوع حقوق بشردر ایران را بهانه کنند ، اینها بیانگر آن هستند غرب امکان دارد به صورت یک فضای بادکنکی در بحث تحریم در زمینه هسته ای امتیازهایی را دریافت کند و بعد مجدداً وارد بازی پلکانی جدیددر بحث تحریم شود. به همین خاطر این بی دلیل نیست وقتی که رسانه های غرب کماکان سعی می کنند در برخی موضوعات مانند حقوق بشر دست گذاشته و بزرگنمایی کنند و یا این موضوع را در حوزه مسائل منطقه ای مورد سوء استفاده قرار دهند.
ازاین جنبه یک احتمال تغییر بازی غرب در حوزه تحریم موضوعی است که باید مقامات ایرانی به آن توجه داشته باشند . باید بحث سیاست عمومی تحریم بر علیه جمهوری اسلامی ایران بعنوان ابزار مورد نقد جدی مذاکرات قرار گیرد و تیم مذاکره کننده ایران همزمان باید مشخص کند که غرب حق تغییر و جابجایی مواضع تحریمی را ندارد.
سؤال: در پایان بد فهمی برخی از نرمش قهرمانانه ایران را چگونه تحلیل می کنید؟
کلینی: برخی از صداهای مدیریت شده توسط لابی و حتی برخی دولت ها در درون اتحادیه اروپا به گوش می رسد که کماکان باید ایده تشدید تحریم علیه ایران در ابعاد مختلف ادامه یابد. در بحث تشدید تحریم بعضی معتقد هستند شدت تحریم است که ایران را به پای میز مذاکره نشانده و به همین خاطر بعضی قائل نیستند که الان لحظه تفاهم نیست و معتقدند که باید تحریم شدیدتری صورت بگیرد تا وزن چانه زنی ایران در مرحله بعدی از موضوع ضعف و انفعال باشد که این تحلیلی ساختگی است. از طرف دیگر ایران سعی می کند سیستم مذاکرات را به سمتی ببرد که آسیب های اجتماعی بر روی مردم را کاهش دهد و سیاست های دولت جدید در چارچوب کند کردن تیغ تحریم بر پوست جامعه است و لذا تلاش می کند این حرکت وحشیانه را به درستی مدیریت کند ولی این به معنای تسلیم پذیری نیست. ایران در شرایط موجود فرصت مجدد به غرب داده تا بتواند به سیاست برد برد برسد، یعنی طوری که بتوانند طرفین وارد پارادایم جدید شوند و در این پارادایم جدید سیاست توسعه برای همه باشد وگرنه این سیاستی باخت باخت خواهد بود و مقصر اصلی به نتیجه نرسیدن در اصل زیاده خواهان و مخالفان صلح و همگرایی در منطقه هستند.